باز کن پنجره ها را, که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد
و بهار روی هر شاخه, کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه ی چلچله ها بر گشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه ی جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده است
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینه ی گل های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزه ی باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمن زار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دل تنگ شدی؟
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن
سلام
وبلاگ قشنگی داری اگر مایل به تبادل لینک هستین ما را با نام "باحال ترین اجتماع دخترپسرهای ایرانی" به آدرسhttp://www.tiktaak.blogsky.com/1387/12/04/post-801/ لینک کنید بعد به ما خبر بدین تا ما هم شما را لینک کنیم
مخلصیم
درضمن وبلاگ ما دارای پیج رنک 3 می باشد
سلام بر آرش عزیز
گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمیخواهد،
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست
سلام!
قشنگ بود خسته نباشی .
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دل تنگ شدی؟
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن...
براتون قلبی آرام و اندیشه ای بارور رو آرزو می کنم...
من آپ هستم...
یا حق...
سلام رفیق
عجب وبلاگی داره
عین سایت درستش کردی
دمت گرم
ببینیم من بهتر مینویسم یا تو
البته من میخوام با این وبلاگه باحالت تبادل لینگ داشته باشم
ولی بازم دمت گرم از این همه زحمتی که میکشی