پایان سخن

 

برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
 

 

 

یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم 

پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک برآمدیم و بر باد شدیم
 

خیام

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:55 ب.ظ

قشنگ بود! مخصوصا" تصویرش.

بی تا یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ب.ظ http://bita3614

بهار حرف کمی نیست برای او که درخت را می فهمد

کوروش غفاری(مجمر) یکشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:32 ق.ظ http://ak20.blogfa.com

از حسن انتخابتان که حتما زائیده شعوری متعالیست قدر دانی میکنم .......مجمر

هادی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:52 ب.ظ

سلام آرش جان
جالب بود اما واقعا از خاک برامدیم و بر خاک می شویم؟
چون که خاک هم ما رو آن چه هستیم نمی پذیرد بلکه اول فاسد می شود بعد خاک می شود. پس برای تبدیل شدن به هر چیز یک تغییر بزرگ لازم است چه روح باشد و چه جسم.
پس به نظرم همیشه نتیجه را دیدن خوب نیست باید به پروسس هم توجه کرد چون شرایط پروسه است که نتیجه و کفیت محصول را تعیین میکند.
امیدوارم موفق باشی و سال خوبی رو داشته باشید که بتوانی شرایط تغییرات را کنترل کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد