سادگی ( رضا صادقی )

ساده بیا دست من و بگیرو           

ساده نگیر این همه سادگی رو

ساده نگیر اگه هنوز می تونی

پای همه سادگیات بمونی

 

خسته نشو اگه تموم راه ها

پیش تو و سادگیات بسته شن

طاقت بیار اگه همه آدما

از اینکه پا به پا ت بیان خسته شن

 

آخر خط جاده های خسته

بگو چقدر راه نرفته مونده

پشت دلت وقتی به خون نشسته

چند تا ترانه است که کسی نخونده

دووم بیار خسته نشو از سفر

تنهاییتم بزار رو دوشت ببر

ترانه باش اون ور آخر خط

به نقطه میرسی بیا سر خط

به نقطه میرسی بیا ……

 

ساده بیا دست من و بگیرو           

ساده نگیر این همه سادگی رو

ساده نگیر اگه هنوز می تونی

پای همه سادگیات بمونی

سخن بزرگان

اگر تمام شب برای از دست دادن خورشید گریه کنی لذت تماشای ستاره ها رو هم از دست می دی.           

شکسپیر

 

درد انسان متعالی تنهایی و عشق است.

دکتر علی شریعتی

 

و خورشید تنها بر کسانی می تابد که سر از خاک بیرون آورده باشند.

لئون تولستوی

خواص خوراکی ها و زیبایی

 

چـیـزهایــی که می خورید می تواند به زیباتر شدن شما
کـمک کند. برنامه زیبایی خود را با صبحانه، ناهار و شام
آغاز کنید.

جوانتر به نظر بیایید
بـادام خـواص فـوق العـاده ی ضد پیری دارد. نه تنها حاوی
مـیــزان زیادی ویتامین
E است (می دانید که این ویتامین
جـزء ویـتـامین هایی است که معمولاً پشت ظرف کِرِم ها
و لوازم آرایشی از آن نام می بـرنـد)، بـلـکـه حـاوی میزان
زیـادی اسـیـد چـرب هـم مـی بـاشـد (کـه بـه نــرم کــردن
پوست کمک می کند)، همچنین حاوی آنتی اکسیدان سلنیم می باشد. اما حواستان باشد که زیاد از این ماده ی غذایی نخورید. درست است که خواص زیبایی و  آرایشی زیادی دارد، اما میزان کالریش هم بالا است و ممکن است باعث چاقی شود.

ناخن هایی محکم داشته باشید
با خوردن پروتئین می توانید به ناخن هایتان استحکام بیشتری داده و آنها را تقویت کنید. پروتئین باعث ساختن کراتین (ماده ی تشکیل دهنده ی ناخن) می شود. سینه ی مرغ بدون پوست و استخوان، گوشت بوقلمون، ماهی تن و حبوبات همه در این منظور به شما کمک می کنند.

موهایی براق داشته باشید
مواد غذایی که حاوی میزان زیادی ویتامین B هستند برای براقتر کردن مو بسیار مفیدند. ویتامین B در تخم مرغ، شیر، سبزیجات، و گوشت مرغ یافت می شود. سیلیکا نیز در براق و سالم نگاه داشتن مو بسیار موثر است. پوست خیار، پیاز، جو خام و جوانه ی لوبیا منابع اصلی این ماده ی معدنی به شمار می روند.

خشکی پوستتان را از بین ببرید
ماهی به شما در این زمینه کمک زیادی می کند. ماهی (به خصوص ماهی های روغن داری مثل ماهی آزاد) حاوی اسید چرب امگا 3 می باشد که به مرطوب کردن و تقویت پوست کمک می کند.

چین و چروک پوستتان را برطرف کنید
ویتامین C سازنده ی کولاژن به راستی در برطرف کردن و از بین بردن چین و چروک موثر است. کیوی منبعی عالی از این ویتامین به حساب می آید چون تقریباً هر کیوی بیش از 100 درصد از این ویتامین را در خود دارد. ویتامین C اثرات بسیار مفیدی روی سلامتی دارد، که یکی از این تاثیرات کمک به ساختن کالوژن است. وقتی بدنتان میزان بیشتری از کالوژن در خود داشته باشد، پوست قابلیت ارتجاعی و کششی بیشتری پیدا کرده و چین و چروک راحت تر از بین می روند. منابع دیگر این ویتامین مرکبات، انبه، شهد عسل و پاپایه است.

آفتاب سوختگیتان را درمان کنید
اگر به خاطر زیاد زیر آفتاب ماندن پوستتان سوخته است، هلو و ذغال اخته بخورید. این میوه های خوشمزه حاوی میزان زیادی ویتامین E می باشند. این ویتامین به برطرف کردن قرمزی و ورم آفتاب سوختگی کمک می کند. همچنین با افزایش قابلیت کشسانی پوست، در از بین بردن چین و چروک نیز موثر است.

دندانهایتان را سفیدتر کنید
همه ی ما می دانیم که سودا، قهوه، چای و غذاهای شیرین باعث تغییر رنگ و لکه دار کردن دندانها می شوند. اما آیا می دانستید که سیب و کرفس به از بین بردن این تغیر رنگ و سفیدتر کردن دندانها کمک می کنند؟

گود رفتگی و سیاهی زیر چشمتان را از بین ببرید
هیچ کس دوست ندارد که زیر چشمهایش گود رفته و سیاه شود. اما اگر به این وضعیت دچار شده اید، از ویتامین C به همراه آهن استفاده کنید. این دو ماده با یکدیگر موثرترین راه برای از بین بردن سیاهی و گودرفتگی زیر چشم هستند. از سینه ی مرغ بدون استخوان و پوست (منبعی عالی از آهن) به همراه فلفل سبز، زرد یا قرمز (منبع ویتامین  C) استفاده کنید.

پوستتان را براق تر کنید
برای شاداب، مرطوب و سالم نگاه داشتن پوستتان آب بخورید. ممکن است تابه حال خیلی این را شنیده باشید، اما واقعاً صحت دارد. آب سموم را از بین برده و باعث رطوبت دادن به پوستتان می شود.

از سرطان پوست پیشگیری کنید
گوجه فرنگی در این زمینه بسیار موثر است چون حاوی سه آنتی اکسیدان مهم ضد سرطان است: بتا کاروتین، ویتامین C  و لیکوپن. گوجه فرنگی را به هر شکلی میتوانید استفاده کنید: خام، پخته یا حتی به شکل سُس. اگر می خواهید جذب لیکوپن را در بدنتان بالا ببرید، گوجه فرنگی را در مقدار کمی روغن زیتون بپزید .

عشق از دیدگاه دکتر شریعتی (بخش دوم)

عشق زیبائی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبائی های دلخواه را در  دوست می بیند و می یابد . عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی ، بی انتها و مطلق عشق در دعشق ریسمان طبیعت است و سرکشان را به بند خویش می آورد تا آنچه را آنان ، بخود از طبیعت گرفته اند بدو باز پس دهند و آنچه را مرگ می ستاند ، به حیله عشق ، بر جای نهند ، که عشق تاوان ده مرگ است . و دوست داشتن عشقی است که انسان ، دور از چشم طبیعت ، خود می آفریند ، خود بدان می رسد ، خود آن را ?  انتخاب ? می کند . عشق اسارت در دام غریزه است و دوست داشتن آزادی از جبر مزاج .عشق مامور تن است و دوست داشتن پیغمبر روح . عشق یک  اغفال  بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گردد و به روز مرگی که طبیعت سخت آن را دوست می دارد ، سرگرم شود ، و دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خود آگاهی ترس آور در این بیگانه بازار زشت و بیهوده .

عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن . عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است و دوست داشتن همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن  است .

در تئاتری قهرمانی ، در برابر پادشاه ، برای نمایش تیزی و قدرت شمشیرش ، میله فولادی را گذاشت و با یک ضرب شمشیرش ،دو نیم کرد و همه به حیرت افتادند ، پادشاه حریر لطیف و نرمی راکه همچون پاره ابر سپید صبحگاهی لطیف و سبک  در هوا رها کرد و پرده حریر در حالیکه همچون توده متراکم رودی در فضا به آرامی و زیبایی و ظرافت روح یک شاعر ، باز می شد و می شکفت ، پادشاه ، بنرمی و آهستگی و وقار و اطمینان ، شمشیرش از میانه آن گذر داد و ، بی آنکه احساس کمترین مقاومتی کند ، پرده حریر دونیم شد و هر نیمه ای در فضا ، بسویی رفت و از عبور شمشیر از قلب پرده ابریشمی حریر ، کمترین چینی بر آن نیفتاد و گویی گذر شمشیر را از میانه خویش احساس نکرد ، و شمشیر نیز چنان می گذشت که پنداری از قلب پاره ابر صبح بهاری ، یا توده سپید دودهای سیگار شاعری ، غرقه در اثیر خیال ، می گذرد

آه ! که عاجزم از الف و نشر مرتب ساختن که عشق کدام شمشیر است و دوست داشتن کدام شمشیر . معذورم دارید که نمی  توانم . من حوری ماسینیونم که در برابر این چیزها پریشان می شد . ظرافت ، لطافت ، هر چه رنگ و بو و طعم غیر مادی تر و غیر عادی تر و غیر زمینی تر  و غیر مفید تر دارد روح او را ببازی می گرفت .

این است آتش عشق در خدا ! یعنی چه آتش عشق که اینجوری نیست پس این آتش دوست داشتن است . آری ، آتش دوست داشتن است ، عجب ! منهم مثل همه عارف ها و شاعرها حرف می زدم ! آتش عشق ! آنهم در خدا نه ، آتش دوست داشتن است که داغ نیست ، سرد نیست ، حرارت ندارد ، چرا ؟ که نیازمندی ندارد که غرض ندارد ، که رسیدن ندارد ، که یافتن ندارد ، که گم کردن ندارد ، که بدست آوردن ندارد ، که بکار آمدن و بدرد خوردن ندارد ، که التهاب و اضطراب ندارد ، که تلاطم ندارد ، که شک و تردید ندارد ، که دور و نزدیک ندارد ، که  بیم و امید ندارد ،که مرگ و حیات ندارد ، که قفس ندارد ، که  انتظار ندارد ، که اتهام ندارد ، که تعبیر و تاویل ندارد ، که ترس و لرز ندارد ، که تب و تاب ندارد ، که قید و بند ندارد ، که شرط ندارد ، که بازگشت ندارد ، که توقف ندارد ، که رفتن ندارد ، که ریاضت ندارد ، که حماقت ندارد ، که نفهمیدن ندارد که ضرورت و مصلحت و فایده و چرا و  برای و اقتضا و اختلاف و تناسب و تضاد و کفر و شرک و سستی ایمان و هوی و هوس و لذت و الم  ندارد .آتش است و نه آتش عشق ، آتش دوست داشتن است

 اسبها ! بله ، گفتم بعضی روح ها مثل اسب اند . هر اسبی نقطه تحریکی دارد ، گاه اسبی با خشن ترین تازیانه ها اخم به ابرو نمی آورد ، اگر نیشتری هم به بغلش فرو بری حس هم نمی کند ، حس که می کند اما تکان نمی خورد . مثل اینکه حس نکرده است . اما همین اسب یک یا چند نقطه ای یا نقاطی بر روی گردنش ، پشتش ، سینه اش ، زیر گلویش ، که با کوچکترین اشاره نوک انگشت کوچک ، ناگهان رم می کند و همچون پرنده ای که ناگهان بهراسد ، پر می گشاید و می پرد . چنان جنون سرعت می گیرد که هر سوار کار ماهری را بزمین می اندازد ، هر مانعی را که در سر راهش سبز شود رد می کند ، جست می زند کوه و دشت و دره و رود و تپه و ماهور و دریا و شهر و  هر چه و هر کس و هر جا را که هست ، می برد و می زند و می شکند و می اندازد و می رود تا ? از پا در آورد ، تا از چشم گم شود ?. و من ، احساس می کنم روحم روح یک اسب است ، نه پست تر از اسب و نه برتر از اسب ، اما نه اسب گاری ، در شکه ، و نه اسب سواری و کرایه . اسب بی زین و برهنه ، اسب چموش و سرکش و لگد زدن بر خوی وحشی . نه که دهنه برنگیرد ، چرا اما بسختی ، به خطر ، دیر راست است ، خسته کننده اما اگر ایمان بیتاب زندانی زمین که شوق معراج دارد و عشق دیداری در آن سوی آسمان ها  توانست بر سرش لگام زند و بر پشتش بر جهد و تازیانه دردناک سخنی آشنا بر او بنوازد ، تند بادها را پشت سر گم می کند و از صدای تندرها ی آسمان سبقت می گیرد و همچنین تیر ، دشت زمین را در می نوردد و از فراز دیواره افق بر می پرد و در سینه بلورین و لطیف سپیده دم فرو می رود و در یک چشم زدن ، شاهزاده ای در بند غلامان بیگانه را که آهنگ فراز از سرزمین غربت زمین و گریز از خیمه گاه وحشیان و دشمنان پلید و کینه توز زیر این آسمان دارد ، و از بیم اسارت در چنگ سوداگران و برده فروشان این سیه بازار ، عزم دیار خویش کرده است به مرز عالم دیگر می رساند و بشتاب پرش یک آرزو ، او را به درگاه خود آنجا که در و دیوارش و ساکنانش همه خویشاوندان چشم انتظار وی اند می برد ، درگاه بلندی که بردامنه کوهستان مغروری نشسته است که ننگ هیچ گامی را نپذیرفته و بر چهره اش ، خدشه هیچ   نگاه چرکین و نکبت و مجروح کننده ای نیافتاده و به مزبله هیچ  فهم  تنگ و کوتاه و عفنی نیالوده است .

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن .عشق بینائی را می گیرد و دوست داشتن می دهد .

عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و دوست داشتن لطیف است و نرم و در عین حال پایدار و سرشار اطمینان .

عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر .

از عشق هر چه بیشتر می نوشیم ، سیراب تر می شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر.

عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن ،نوتر. عشق نیروئی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاند ، و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست ، که دوست را به دوست می برد . عشق ، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست .

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند ، زیرا عشق جلوه ای از خود خواهی و روح تاجرانه یا جاودانه آدمی است ، و چون خود به بدی خودآگاه است ، آن را در دیگری که می بیند ، از او بیزار می شود و کینه بر می گیرد . اما دوست داشتن را محبوب و عزیز می خواهد که همه دل ها آنچه را او از دوست در خود دارد ، داشته باشند . که دوست داشتن جلوه ای از روح خدائی و فطرت اهورائی آدمی است و چون خود به قداست ماورائی خود بینا است ، آن را در دیگری که می بیند ، دیگری را نیز دوست می دارد و با خود آشنا و خویشاوند می یابد .

در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است که هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند حسد شاخصه عشق است چه ، عشق معشوق را طعمه خویش می بیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود ، با هر دو دشمنی می ورزد  معشوق نیز منفور می گردد و دوست داشتن  ایمان است و ایمان یک روح مطلق است ، یک ابدیت بی مرز است ، از جنس این عالم نیست .

 

عشق گاه جابجا می شود و گاه سرد می شود و گاه می سوزاند . اما دوست داشتن از جای خویش ، از کنار دوست خویش ، بر نمی خیزد ، سرد نمی شود که داغ نیست نمی سوزاند که سوزاننده نیست .

عشق رو به جانب خود دارد . خود خواه است و  خود پاو حسود و معشوق را برای خویش می پرستد و می ستاید اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد ، دوست خواه است و دوست پا و خود را برای دوست می خواهد و او را برای او دوست می دارد و خود در میانه نیست .

عشق ، اگر پای عاشق در میان نباشد ، نیست . اما در دوست داشتن ، جز دوست داشتن و دوست ، سومی وجود ندارد .عشق بسرعت به کینه و انتقام بدل می شود و آن هنگامی است که عاشق خود را در میانه نمی بیند ، اما دوست داشتن به آن سو راهی نیست . و هرگاه آنکه دوست داشتن  را خوب می داند و خوب احساس می کند ، خود را در میانه نمی بیند ، بسرعت و بسادگی ، به فداکاری و ایثاری شگفت و بی شائبه و بزرگ و پرشکوه و ابراهیم وار بدل می شود و در این هنگام است که خود را دیگر نیست و دیگر نمی تواند باشد و در آینه ای که دوست دارد لکه ای می نامد و دستور می دهد . و واقعی و صمیمی و از روی ایمان قطعی ، نه تعارف و ادا واطوار ، و این ، هم از هنگام گفتنش و هم از سوز سخنش پیدا ست . که  آن لکه را از روی آینه پاک کن ! تا آینه که دیگر چهره مرا در خود نخواهد دید به عبث می گوید : آه ! آیا این لکه را  پس از من پاک خواهی کرد آیا لکه دیگری بر آینه خواهد گشت نه نه نه ! پس از من ، سراسر این آینه را سیاه کن این لکه را بر تمام صحفه آینه بگستران ! جیوه های آینه را همه بتراش تا تصویری بر آن نایستد . آینه را خاک آلود کن و خاک عزا بر سرش بپاش تا نور خورشید هم بر آن نتابد ، تا پس از من ندرخشد ، برق نزند ، آه ، چه بگویم آینه را بشکن ! ریز کن .

یکسال گذشت

امروز هشتم اردیبهشت ماه هشتادو هفته.باورم نمی شه به همین سرعت یکسال از مرگ عزیز ترین  ومهربان ترین عضو خانواده  گذشت.همیشه می کن داغ فرزند برای پدر یا مادر سخته .ولی به نظر من اونای که این حرف رو می زنند ندیدن که مرگ مادر چه اثری روی فرزندا داره .وقتی بچه‌ها مادرشان را تا بهشت بدرقه می‌کنند، بسته به اینکه در چه سنی باشند، تک فرزند باشند یا چند تا خواهر، برادر دیگر هم داشته باشند شرایط آنها متغیر می‌شود، اگر بچه‌ها تنها باشند آن وقت احتمال اینکه دچار یک حس استقلال زود هنگام شوند بیشتر از قبل می‌شود، چراکه بچه‌ها به مرور زمان می‌فهمند که دیگر مادری نیست که بشود به او تکیه کرد، شاید بتوان بروز این ویژگی را در بچه‌های بدون مادر یک ویژگی مثبت دانست. همچنین این دسته از بچه‌ها گاهی به دلیل دلسوزی و برای جبران نبود مادر از بسیاری حقوق اولیه خود چشم‌پوشی می‌کنند، به‌خصوص اگر خواهر و برادر کوچک‌تری در خانه باشد، آن وقت بزرگ‌ترها به نفع کوچک‌تر‌ها از خیلی خواسته‌های خود چشم‌پوشی می‌کنند، هر قدر این بچه‌ها بزرگ‌تر باشند و به سن نوجوانی و جوانی نزدیک‌تر، آن وقت این حس از خودگذشتگی در آنها پر رنگ‌تر می‌شود.اما مرگ مادر می‌تواند بچه‌ها را افسرده و منزوی کند و آنها را تا مدت‌های طولانی ببرد در غار تنهایی خودشان.ظهور تمام این شرایط روحی و روانی را با توجه به سن بچه‌ها، تعداد آنها و مهم‌تر از همه ویژگی‌های شخصیتی پدرو اطرافیان متغیر است هر قدر بچه‌ها بزرگ‌تر باشند، پدر و اطرافیان بهتر آنها را درک کنند آن وقت می‌توان خوش‌بین‌تر بود به اینکه بچه‌ها بتوانند از این غم بزرگ جان سالم به در ببرند و بیشتر از آنکه افسرده شوند به یک حس استقلال زود هنگام برسند.

 

     مادر جان

و جاودانگی

رازش را

با تو درمیان نهاد.

 

پس به هیئت گنجی در آمدی:

بایسته وآزانگیز

گنجی از آن دست

که تملک خاک را و دیاران را

از این سان

دلپذیر کرده است!

***

نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آفتاب می گذرد

- متبرک باد نام تو -

 

و ما همچنان

 دوره می کنیم

شب را و روز را

هنوز را...

خدایت بیامرزد.


عشق از دیدگاه دکتر شریعتی (بخش اول)

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال . عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه  سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می گیرد 

عشق در غالب دل ها ، در شکل ها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است ، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روح ها  بر خلاف غریزه هاهر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش را دارد می توان گفت : که به شماره هر روحی ، دوست داشتنی هست . عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد ، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش  روز و روزگار را دستی نیست .

عشق ، در هر رنگی و سطحی ، با زیبایی محسوس ، در نهان یا آشکار رابطه دارد . چنانچه شوپنهاور می گوید شما بیست سال سن بر سن معشوقتان بیفزائید ، آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه کنید .

اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج وجذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس را بگونه ای دیگر می بیند . عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و  استوار و پر وقار و سرشار از نجابت . عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است . اگر دوری بطول انجامد ضعیف می شود ، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد . و تنها با بیم و امید و اضطراب و دیدار وپرهیززنده و نیرومند می ماند . اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است . دنیایش دنیای دیگری است . عشق جوششی یکجانبه است . به معشوق نمی اندیشد که کیست یک خود جوششی ذاتی است ، و از ین رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب بسختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند و گاه ، میان دو بیگانه نا همانند ، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند ، پس از   انفجار این صاعقه است که در پرتو رو شنایی آن ، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجا است که گاه ، پس جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند ، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی  و نا آشنا یی پس از عشق درد کوچکی نیست . 

اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و ازین رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید ، و در حقیقت در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند ، و پس از آشنا شدن است که خودمانی می شوند . دو روح ، نه دو نفر ، که ممکن است دو نفر با هم در عین رو در بایستی ها احساس خودمانی بودن کنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم می گریزد . و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان ، خودبخود ،دو همسفر به  چشم می بینند که به پهندشت بی کرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و پاک و صمیمی ایمان در برابرشان باز می شود و نسیمی نرم و لطیف  همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن ، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا بلرزه می آورد  . دوست داشتن هر لحظه پیام الهام های تازه آسمانهای دیگر و سرزمین های دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستانهای دیگر را بهمراه دارد و خود را ، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ هر لحظه ، بر سر و روی این دو میزند .

عشق ، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن  و اندیشیدن نیست . اما دوست داشتن ، در اوج معراجش ، از سر حد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد .

((دکتر علی شریعتی))

'' روانشناسی سن ''

روان شناسان شخصیتی براین عقیده اند که شماره تولد، شما را از آن چیزی که می خواهید باشید دور نمی کند، بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه کنید :
فرض می کنیم که شما متولد 29 اردیبهشت 1364 هستید.اردیبهشت ماه دوم (2) سال است پس :
9=1+8=18=5+9+ 3+1=1395= 1364+2+29
شماره تولد 9 است و اکنون می توانید آنچه راکه مربوط به این شماره است با خود مطابقت دهید.
تفسیر اعداد:
1- خالق و مبتکر:
''یک'' ها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند، گاهی خود خواه می شوند. با این حال ''یک'' ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند . همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که ''بهترین'' باشند . در استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را نیز بشنوند.
2- پیام آور صلح :
''دو'' ها سیاستمدار به دنیا می آیند ! از نیاز دیگران خبر دارند و غالبا پیش از دیگران به آنها فکر می کنند . اصلا تنهایی را دوست ندارند . دوستی و همراهی با دیگران برایشان بسیار مهم است و می تواند آنها را به موفقیت در زندگی رهنمون سازد. اما از طرف دیگر ، چنانچه در دوستی با کسی احساس ناراحتی کنند ترجیح می دهند تنها باشند.از آنجایی که ذاتا خجالتی هستند باید در تقویت اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را از دست ندهند.
3- قلب تپنده زندگی :
'' سه '' ها ایده آلیست هستند، بسیار فعال،اجتماعی،جذاب،رمانتیک وبسیار بردبار و پر تحمل .خیلی کارها را با هم شروع می کنند اما همه آنها را پیگیری نمی کنند. دوست دارند که دیگران شاد باشند و برای این کار تمام تلاش خود رابه کار می گیرند. بسیار محبوب اجتماعی و ایده آلیست هستند اما باید یاد بگیرند که دنیا را از دید واقعگرایایه تری هم ببینند.
4- محافظه کار :
''چهار'' ها بسیار حساس و سنتی هستند. آنها عاشق کارهای روزمره، روتین و پیرو نظم و انضباط هستند و تنها زمانی وارد عمل می شوند که دقیقا بدانند چه کاری باید انجام دهند. به سختی کار و تلاش می کنند. عاشق طبیعت و محیط خارج از خانه هستند. بسیار مقاوم و با پشتکار هستند. اما باید یاد بگیرند که انعطاف پذیری بیشتری داشته و با خود مهربانتر باشند.
5- ناهماهنگ با جماعت :

''پنج'' ها جهانگرد هستند و کنجکاوی ذاتی، خطر پذیری و اشتیاق سیری ناپذیر آنها به جهان هستی و دیدن محیط اطراف خود،غالبا برایشان درد سر ساز می شود. آنها عاشق تنوع هستند ودوست ندارند مانند درخت در یک جا ثابت بمانند. تمام دنیا مدرسه آنهاست و در هر موقعیتی به دنبال یادگیری هستند. سوالات آنها هرگز تمام نمی شود. آنها به خوبی یاد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل، تمامی جوانب کار را سنجیده و مطمئن شوند که پیش از نتیجه گیری ،تمامی حقایق را مد نظر قرار داده اند.

6- رمانتیک و احساساتی :

'' شش'' ها ایده آلیست هستند و زمانی خوشحال می شوند که احساس مفید بودن کنند. یک رابطه خانوادگی بسیار محکم برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اعمالشان بر تصمیم گیری هایشان موثر است و آنها حس غریب برای مراقبت از دیگران و کمک به آنها دارند. بسیار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگی می شوند. عاشق هنرو موسیقی هستند. دوستانی صادق و در دوستی ثابت قدم هستند.''شش'' ها باید بین چیزهایی که می توانند آنها را تغییر دهند و چیزهایی که نمی توانند، تفاوت قائل شوند.

7- عاقل و خردمند :

''هفت'' ها جستجو گر هستند. آنها همیشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفی بوده و به سختی اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقیقی آن می پذیرند.احساسات هیچ ارتباطی با تصمیم گیری های آنها ندارد. با اینکه در مورد همه چیز در زندگی سوال می کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هیچگاه کاری را ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمی کنند و شعارآنها این است که به آرامی می توان مسابقه را برد. آنها فیلسوفهای آینده هستند؛ طالبان علم که به هر چه می خواهند می رسند و سوال بی جوابی ندارند . مرموز هستند و در دنیای خودشان زندگی می کنند و باید یاد بگیرند در این دنیا چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نه!

8- آدم کله گنده :

''هشت '' ها حلال مشکلات هستند. اساسی و حرفه ای سراغ مشکل رفته و آن را حل می کنند. قضاوتی درست دارند و بسیار مصمم هستندو طرحهاو نقشه های بزرگی دارند و دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند. مسوولیت افراد را بر عهده می گیرند و مردم را با هدف خاص خود می بینند. با شرایط ویژه ای این امکان رابه وجود می آورند که دیگران همیشه آنها را رئیس ببینند.

9- اجرا کننده و بازیگر :

''نه '' ها ذاتا هنرمند هستند . بسیار دلسوز دیگران و بخشنده بوده و آخرین پول جیب خود را نیز برای کمک به دیگران خرج میکنند . با جذابیت ذاتی شان اصلا در دوست یابی مشکلی ندارند و هیچ ** برای آنها فرد غریبه ای به حساب نمی آید.در حالات مختلف شخصیت های متفاوتی از خود بروز می دهند و برای افرادی که اطرافشان هستند شناخت این افراد کمی دشوار به نظر می رسد . آنها شبیه بازیگرانی هستند که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان می دهند. افرادی خوش شانس هستند اما خیلی وقتها از آینده خود بیمناک و نسبت به آن هراسان هستند. آنها برای موفقیت باید به یک دوستی و عشق دو جانبه که می تواند مکملشان در زندگی باشد دست یابند

سخن بزرگان

مى توانید انسانى را به کسب دانش رهنمون کنید، اما نمى توانید او را وادار به اندیشیدن کنید.                                                                     

                                                                                            اف پى دانسى


برگرداندن تصاویر آویخته بر دیوار، مسیر تاریخ را دگرگون نمى کند.

                                                                                            جواهر نعل نهرو

انسان از پیروی چیزی یاد نمیگیرد ولی از شکست خیلی چیزها فرا می گیرد .

                                                                                              کازوبون

آن که آرزوی سروری دارد باید هنر بسیار داشته باشد.

                                                                                            بزرگمهر

 

اگر مشکلی داری، به دلیل طرز فکر توست و تنها راهی که می  توانی مشکلات را برای همیشه حل کنی، این است که طرز فکرت را تغییر دهی.

                                                                                            وین دایر



گذر عمر

دو سه ده سال که از عمر گذشت آیینه بانگ زند...... آی جوان پیر شدی قله ی عمر گذشت.

 با خبر باش که از قله سرازیر شدی .

سخن بزرگان

خدایا یاریمان کن که پُست ها; پَست مان نکنند.

                                                         

                                                                          شهید رجایی