درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمههای شب خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمیشناسیم.
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمیکند و ... ما درد علی (ع) را احساس نمیکنیم.
سلام
از طریقه نگاهت که متفاوت با دیگران است حظ بردم.
درد را از هر طرف بخوانی درد است اما اگه درمان برعکس بشه میشه نامرد.
هرکه دردش بیش، قدرش بیشتر. یه جایی خوندم انهای که روحشان به پرواز در میآِد بیشتر درد میکشند وآنان که روحشان سنگین ودر خواب است فقط به فکر آسایش خویشند.
خوش آن دردی که درمانش خدا بی.
سلام. مطلب بسیار سودمندی بود. کاش به جایی برسیم که به جای گریستن به زخم تن علی (ع) به درمان زخم روح او همت کنیم.
احسنت و صد آفرین. عالی بود. من با اجازه تو صفحه خودم شیر می کنم.