مرا بپذیر ، پروردگارا

 

 

 

مرا بپذیر ، پروردگارا ، برای این چند صباح مرا بپذیر ...

بگذار آن روزان یتیمی که بی تو گذشتند فراموش شوند ...

تنها این لحظهء کوچک را بر پهنای دامنت بگستران و آن را در نور خود نگهدار ...

در پی نجواهایی که مرا به سوی خود کشاندند ، سرگردان شدم ، اما به جایی نرسیدم ...

حالا بگذار در آرامش بیارامم و در سکوت خود به کلام تو گوش فرا دهم ...

رویت را از رازهای تاریک قلب من برنگردان ...

بلکه ، آن ها را بسوزان تا با آتش تو شعله ور شوند ...

                                                                                       رابیند رانات تاگور

نظرات 2 + ارسال نظر
•*..*• مهرنوش خانومی•*..*• دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:56 ب.ظ http://tameshki.blogsky.com

تنها چیزی که نیاوردم زعفران بود :ی


مرسی

تو خوبی‌؟

هادی سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 ق.ظ

آتش عشق تو در جان خوش تراست
گر همه زهر است از جان خوش تراست
چون مثالت هیچکس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوش تر است
تا تو پیدا آمدی پنهان شده
چون که با معشوق پنهان خوش تر است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد