دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین
و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی است نازنین
و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد
روزگار غریبی است نازنین
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
احمد شاملو
سلام آرش عزیز
وضعیت اجتماعی و تاریخ عواملی هستند که بر تفکر انسان ها تاثیر گذار خواهند بود به نظر من هیچگاه و هیچ وقت نمی توان عشق را پنهان کرد.
رنگ رخساره نشان می دهد از سر وجود
سپاس بابت تلاشتان
عالی است
عااااااااااااااالی بود
عشق پنهان شده است
و دیگر رنگ رخساره هم خبر از سر درون نمی دهد
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
این شعر فوق العادست...
به نظر من زیباترین شعر تاریخ ایران
فوق العاده بود عالی.
این شعر و شعر عشق عمومی :
اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست. اشک آن شب لبخند عشقم بود.
سلام
این شعر رو کپی کردم
راضی هستین؟!
سلام
داریوش اقبالی و احمد شاملو
جالبه تاریخ ارسال رو دیدم شب عید فرستادی
شاید اصلا ب وبلاگت سر نزنی
ولی چه حالی داشتی اون موقع
داداش اون موقعی که این متنو نوشتی بهترین روزایه عمره من بوده....