کوه پرسید ز رود
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست ؟
گفت : در رفتن من
کوه پرسید : و من
گفت : در ماندن تو
بلبلی گفت : و من ؟
گفت : در غزلخوانی تو
آه از آن آبادی که در آن کوه رود ،
رود مرداب شود
و در آن بلبل سر گشته سرش را به گریبان ببرد ،
و نخواند دیگر.
ما و تو بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز ،
در خواندن من ،
ماندن تو
رفتن یاران سفر کرده یمان نیست ،
بدان.
فوقالعاده بود. ممنون آرش جان