دلم چونان طاووسى در یک روز بارانى،
پرهایش را که آمیخته به رنگ هاى گرم و شاد اندیشه است
مى گستراند
و با شور و شعف، در جستجوى تصویرى در آسمان است،
و آرزوى دیدن کسى را دارد که خود نمى شناسدش.
دلم به رقص در آمده است.
ابرها با سر و صدا از آسمانى به آسمان دیگر مى گذرند ــ
باران افق ها را مى روبد،
کبوترها خاموش در آشیانه هایشان مى لرزند،
قورباغه ها در مزارع باتلاقى غور غور مى کنند
و ابرها مى غرند.
رابیندرانات تاگور