شعری از شهریار

 

 

 

 

از زندگانیم گله دارد جوانیم 
شرمنده‌ی جوانی از این زندگانیم 

 
دارم هوای صحبت یاران رفته را 
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم  


پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق 
داده نوید زندگی جاودانیم  


چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر 
وز دور مژده‌ی جرس کاروانیم 

 
گوش زمین به ناله‌ی من نیست آشنا 
من طایر شکسته پر آسمانیم 

 
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند 
چون میکنند با غم بی همزبانیم 

 
ای لاله‌ی بهار جوانی که شد خزان 
از داغ ماتم تو بهار جوانیم  


گفتی که آتشم بنشانی، ولی چه سود 
برخاستی که بر سر آتش نشانیم 

 
شمعم گریست زار به بالین که شهریار 
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم

 

دوستی

 

 

پسری در خردسالی با درختی هم بازی بود.همانطور که درخت رشد می کرد پسر هم بزرگ می شد تا اینکه روزی پسر غمگین نزد درخت رفت و گفت: من پول لازم دارم !

درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری.

آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم.

درخت گفت: شاخه هایم را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز.

و آن پسر تمام شاخه های درخت را قطع کرد. آنوقت درخت شاد و خوشحال بود. پسر بعد از چند سال، بدبخت تر از همیشه برگشت و گفت: می دانی؟ من از همسر و خانه ام خسته شده ام و می خواهم از آنها دور شوم، اما وسیله ای برای مسافرت ندارم.

درخت گفت: مرا از ریشه قطع کن و ازمن قایقی بسازو روی آب بینداز و برو.

پسر آن درخت را از ریشه قطع کرد و به مسافرت رفت. اما درخت هنوز خوشحال بود. 

 

 

 

قفس..

 

  

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد  

  چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد 

پر وبال ما شکستند ودر قفس گشودند  

  چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشند

عمل کن ......

طورى کار کنید که انگار نیازى به پول ندارید،  

طورى عشق بورزید که انگار هرگز آزرده خاطر نشده‌اید،  

 

طورى برقصید که انگار هیچکس شما را نمی‌بیند،  

 

طورى آواز بخوانید که انگار هیچکس صداى شما را نمی‌شنود،  

 

و بالاخره طورى زندگى کنید که انگار زمین، بهشت است.

سخن بزرگان

جرج آلن:اگر کسی را دوست داری به او بگو زیرا قلبها معمولا با کلماتی که نا گفته می مانند.می شکنند

کانت :چنان باش که هر کس بتوانی بگویی مثل من رفتار کن

مارکز : هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران

ناپلئون: من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام

وین دایر : راین شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند

پل سارتر : از همه اندوهگین تر کسی است که از همه بیشتر می خندد.

بهترین جواب .........؟

 

 

 

 

 

 

شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند.

نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت:

نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟

واتسون گفت:

میلیونها ستاره می بینم .

هلمز گفت:

چه نتیجه میگیری؟

واتسون گفت:

از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.

 از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد.

از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در مقابل قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.

شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت:

 واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند!

.............................................

 تو زندگی همه ما بعضی وقتها بهترین و ساده ترین جواب و راه حل کنار دستمون ولی این قدر به دور دست ها نگاه می کنیم که آن را نمی بینیم

سفر دل

  

 

به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک      چرا باید به دور تو بگردم؟! 

 ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی          برو با دل بیا تا من بگردم

تولدم مبارک

   

 

لحظه ی چشم وا کردن من
از نخستین نفس گریه
عین یک چشم بر هم زدن بود

لحظه ی دیگر اما
تا کجا باد؟
تا کی؟
                                         (قیصر امین پور) 

 
درد من حصار برکه نیست، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان نرسیده است!   
 
 
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است      لیک دیوانه تر از من ، دل شیدای من است

 

 

 

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد                             که در دستت بجز ساغر نباشد

زمان خوشدلی دریاب و دریاب                                  که دایم در صدف گوهر نباشد

                                                           

                                                                                      (حافظ)   

 

از همه دوستان و آشنایان بابت اظهار لطفی که داشتن صمیمانه  تشکر می کنم . 

                                                                             دوم آذر ماه هشتادو هفت 

                                                                                               آرش